داستان درباره ی دختری هست که به دلایلی باید شخصی را که وارده زندگیه او شده را تحمل کنه……حالا چرا و به چه دلیل باید اون شخص را تحمل بکنه؟…
رفتم سمت ماشین و سوار شدم. من و خانواده ام وقتی من چهارده سالم بود به خاطر کار بابام به لندن مهاجرت کردیم و من بعد به خاطر دانشگام که در کانادا بود مجبور شدم به کانادا بیام. چون من آشپزي، کاراي خونه و از این جور کارا رو بلد نبودم یکی از دوستام لولا را بهم معرفی کرد. من و لولا خیلی زود با هم صمیمی شدیم. به فرودگاه رسیدم. ماشین ر, پارك کردم و به سمت در ورودي فرودگاه رفتم. از شیشه به داخل محوطه که مسافرا چمدوناشون رو تحویل می گرفتن نگاه کردم. ا.... اوناهاش بابا. دستم و بردم بالا و خودم و بهش نشون دادم. اونم من و دید و شیشه ر, دور زد و اومد پیشم، نزدیک شش ماهی می شد که ندیده بودمش.
استیو پاول جابز (Steven Paul Jobs) (زاده ۲۴ فوریه ۱۹۵۵) کارآفرین، مخترع، بنیانگذار و مدیر ارشد اجرایی شرکت رایانهای اپل و یکی از چهرههای پیشرو در صنعت رایانه بود. کتاب زندگینامه استیو جابز چندی پیش به نوشته ی والتر آیزاکسن و پس از فوت استیو جابز منتشر گردید و پرفروش ترین کتاب سال ۲۰۱۱ شد. حال این کتاب توسط ناصر دادگستر به زبان فارسی ترجمه شده است. در ویرایش جدید برخی ایرادهای موجود در نسخه اول رفع شده، برخی جمله بندی ها تغییر یافته، توضیحات و زیرنویس های بیشتری به کتاب اضافه شده و فونت کتاب نیز تغییر یافته تا خواندن آن برای شما راحت تر شود.از آقای دادگستر نیز تشکر می کنیم که تمایل شان برای ارایه یک کار عالی، سبب شد ویرایش دوم این کتاب دوست داشتنی را در اختیار داشته باشیم.
این کتاب دربارهٔ دلقکی به نام شنیر است که همسرش ماری او را ترک کرده و به همین دلیل دچار افسردگی شده و مرضهای همیشگیاش، مالیخولیا و سردرد تشدید یافته. از این رو برای تسکین آلام خود به مشروب رو آوردهاست. به قول خودش «دلقکی که به مشروب روی بیاورد، زودتر از یک شیروانی ساز مست سقوط میکند». فقط دو چیز این دردها را تسکین میدهند. مشروب و ماری. مشروب یک تسکین موقتیست ولی ماری نه. ولی او رفته. او بعد از افتضاحی که در یکی از نمایشهایش به وجود میآورد و پایش را مصدوم میکند، به بن محل زندگیاش (که کمتر از دو سه هفته در سال در آن جاست) باز میگردد. به این دلیل که او آدم ولخرجی است دیگر حتی یک پنی هم برایش نمانده. به همین دلیل دفترچه تلفنش را باز میکند و شروع به تماس با آشنایان میگیرد. در این میان بارها به گذشته میرود و خاطراتش را میگوید. ماری همسر او یک کاتولیک بوده و در جوانی با هم فرار کردهاند و بدون اینکه با هم ازدواج کنند با هم رابطه داشتهاند. این امر ماری را عذاب میداده و بالاخره روزی از او فرار میکند. هانس شنیر دلقک، تنها به اتاق خود در بن، پناه بردهاست و چند ساعت شکستهای زندگی عاطفی و حرفهایش را جمعبندی میکند تا بعد برود مانند گدایی بر پلههای ایستگاه راه آهن بنشیند و بازگشت ماری، زن محبوبش را که از دست دادهاست و هم امروز باید از سفر ماه عسل به رم بازگردد، انتظار بکشد (یا به هر حال چنین وانمود کند). کتاب تکگویی بلندی، ساخته از «ملاحظات» (یا عقاید) آدمی سرخورده و مایهگرفته از خاطرههای شخصی است که تنها چند مکالمه تلفنی و ملاقات کوتاه پدر آن را قطع میکند. هانس شنیر، برخلاف اکثر شخصیتها در داستانهای کوتاهی که بول پس از جنگ نوشتهاست، در خانوادهای بورژوا به دنیا آمدهاست. استعدادش در کار معرکهگیری، از او (در دل جامعهای مرفه) انسانی مرتد ساختهاست. او به نسلی تعلق دارد که اگرچه جوانتر از آن بودند که در آخرین دستههای هیتلری نامنویسی کنند اما در میان شعارهای ناسیونال سوسیالیستی بزرگ شدهاند. جامعه نو مرفهای که بر ویرانهها بنا شدهاست، در چشم او به طور قطع مشکوک است؛ بدان لحاظ که دستاندرکاران آن، که همگی کمابیش بدناماند، امروزه به بهای کمی برای خود وجدان راحت خریداری میکنند: حتی مادر او رئیس «کمیتهای برای نزدیک ساختن نژادها» است. در حال و هوای بازسازی، کاتولیسیسم به اصطلاح «ترقیخواه» که در محافل بورژوایی بن خودنمایی میکند، در ریاکاری عمومی سهیم است. همه ترشرویی هانس شنیر بر همین کاتولیسیسم متمرکز است؛ وانگهی انگیخته از دلایلی شخصی است: ماری که مدت شش سال همدم او بود، ترکش گفتهاست تا با یکی از همان «کاتولیکهای متجدد و سرشار از آینده»، که از دستاندرکاران جلو صحنهاست، ازدواج کند. شنیر مدعی است که رنگ و روغن «صادقانه» چهره معرکهگیر را در برابر ریاکاری اجتماعی قرار میدهد. اما، دهنکجی دلقک، که با طرز پاسخی زیباشناختی-اخلاقی شکل میگیرد، مضحک است. مؤخره عجیب و غریبی که طی آن هانس شنیر ورشکستگی خود را با خوشرویی به نمایش درمیآورد، تصویری حاکی از تسلیم و رضا از هنرمند به دست میدهد. و آخرین کلام رمان میگوید که، با این حال، «به آواز خواندن ادامه داد». عقاید یک دلقک به حق رمان پایان عصر آدناوئر صدر اعظم آلمان است.
قصه حسین کرد شبستری در دوره صفویه جریان دارد. «حسین کرد» یکی از چوپانزادگان و پهلوانان ایران است، که در آغاز مهتر و شاگرد پهلوان مسیح تکمهبند تبریزی از پهلوانان دربار شاهعباس صفوی بود. حسین کرد پس از اختلاف با همسر مسیح، تبریز را ترک میکند و در اصفهان به جمع پهلوانان شاه عباس میپیوندد. زمانی که حسین کرد مالیات هفتساله ایران را از پادشاه هند گرفت و به دربار شاه آورد، شاه عباس به او خلعت فراوان داد و از آن پس، حسین کرد از نزدیکان شاه شد. جایگاه او در میان پهلوانان شاه عباس همچون جایگاه رستم در جمع پهلوانان شاهنامه است. پهلوانان داستان به سرپرستی سید میرباقر آجرپز در خدمت شاه عباس به سر میبرند و با دشمنان شاه که بیشتر ترکان عثمانی و ازبک هستند مبارزه میکنند. قصه حسین کرد سالها یکی از قصههای مورد پسند مردم ایران بوده در قهوهخانهها و گذرگاهها نقل میشدهاست. در این قصه میتوان گنجینهای ارزشمند از ویژگیهای زبانی فرهنگی و اجتماعی مردم ایران در زمان روایت داستان را یافت
مروری بر خلاصه کتاب:
اگرچه «نبرد ببر مادر» کتابی است که ممکن است در ابتدا عجیب و شاید هم کمی طنز به نظر برسد، این کتاب در سرتاسر جهان بحثی را در مورد شیوههای تربیتی به راه انداخته است. واضح است هر پدر و مادری میخواهد بهترین کارها را برای فرزندش انجام دهد، اما این کتاب نشان میدهد که چینیها در مورد اینکه چطور باید این کار را انجام داد ایده کاملاً متفاوتی دارند. «امی چوآ» استدلال میکند که شیوه تربیتی غربی سعی دارد که به ویژگیهای فردی احترام گذاشته و به آنها بال و پر دهد، در حالی که والدین چینی اغلب اعتقاد دارند که این مجهز کردن کودکان به مهارتهای خاص و در پی آن بالا بردن اعتماد به نفس آنهاست که به بهترین شکل آنان را برای آینده و یک زندگی موفق آماده میکند. نبرد ببر مادر داستان مادری است که با اراده آهنین تصمیم میگیرد دختران خود را به سبک چینی تربیت کند، تصمیمی که گاه نتایج چشمگیر و گاه عواقب تلخی به همراه دارد.
قالب:pdf
زبان:پارسی
|<< << 1 2